معنی غده اى در جمجمه

حل جدول

غده اى در جمجمه

هیپوفیز


جمجمه

محافظ مغز


غده اى در مغز

هیپوفیز

فارسی به عربی

جمجمه

جمجمه، مغلاه


غده

عقده، غده، ورم


غده عرقی

غده

فرهنگ معین

جمجمه

(جُ جُ مِ) [ع. جمجمه] (اِ.) کاسه سر.


غده

قطعه گوشتی سفت که در بدن به علت بیماری بوجود می آید، عضوی گِرد یا بیضی در بدن که از خود مایع مورد نیاز بدن را ترشح می کند. [خوانش: (غُ دِّ) [ع. غده] (اِ.)]

گویش مازندرانی

جمجمه

چشمه ی پر از آب، غلغل کننده، سینه ریز، چشمه ای در حوالی...

فرهنگ عمید

جمجمه

سخن گفتن به‌طور مبهم،
[مجاز] صدای پای اسبان،

(زیست‌شناسی) محفظۀ سر مهره‌داران که در انسان از هشت تکه استخوان متصل‌به‌هم تشکیل شده و مغز سر در آن جا دارد،
[قدیمی] چاهی که در شوره‌زار کنده شود،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جمجمه

استخوان سر

فرهنگ فارسی هوشیار

جمجمه

کاسه سر یا استخوانی که در آن دماغ است، نوعی از پیمانه

لغت نامه دهخدا

غده ها

غده ها. [غ ُدْ دَ / دِ] (اِ) ج ِ غده. غدد. رجوع به غدد شود: غده های تراوا، غده های تناسلی، غده های جنسی، غده های خدو، غده های فوق کلیوی، غده های لمفاتیکی یا لنفاوی، غده های مترشح. رجوع به این ترکیبات شود.


غده ٔ هیپوفیز

غده ٔ هیپوفیز. [غ ُدْ دَ / دِ ی ِ پ ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) غده ٔ نخامی. غده ٔ زیرمغزی. رجوع به غده ٔ زیرمغزی شود.

معادل ابجد

غده اى در جمجمه

1305

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری